اصطلاح ادبی
30
جولای

مهم ترین اصطلاحات ادبی

آشنایی با انواع اصطلاح ادبی

هر یک از ما به عنوان یک ایرانی باید با انواع اصطلاح ادبی آشنایی داشته باشیم. از این رو رایج ترین اصطلاحات ادبی را در ادامه برای شما گرداوری کردیم.

رایج ترین اصطلاح ادبی

بیت:

در لغت به معنی خانه و در اصطلاح ادبی کم ترین مقدار شعر و به عبارت دیگر واحد شعر است که از دو مصراع تشکیل شده است.

اگر شاعر مقصود خود را فقط در یک بیت بیان کند، به آن بیت «فرد» یا «مفرد» یا «تک بیت» می گویند.

از «تک بیت» بیشتر در سخنرانی ها، خطبه ها و نامه ها استفاده می شود. مثال:

«جایی نرسد کس به توانایی خویش  /  الّا تو چراغ رحمتش داری پیش»     (سعدی)    

مصراع:

در لغت به معنی یک لنگه از دردو لنگه و در اصطلاح ادبی کم ترین مقدار سخن موزون «مصراع» نام دارد. هر بیت شامل دو قسمت است، نصف هر قسمت را «مصراع » نامگذاری کرده اند. مثال:

«میازار موری که دانه کش است»        (فردوسی)

وزن:

با شنیدن  مصراع ها، آهنگ خاصی را حس می کنیم که آن را در یک جمله معمولی نمی یابیم. این آهنگ که در تمام مصراع ها یکسان است، همان «وزن شعر» است. وزن به شعر زیبایی می بخشد و آن را شورانگیز می کند.

در واقع وزن تابع نظمی است که در چگونگی قرار گرفتن کلمات مصراع وجود دارد؛ به گونه ای که اگر در هر مصراع  کلمه ای حذف شود یا جای کلمه یا کلماتی تغییر کند، آن وزن نخست احساس نخواهد شد.  

«وزن شعر: عبارت است از نظمی در اصوات گفتار، مثل وزن شعر فارسی که بر مبنای کمیّت هجاها یعنی نظم میان هجاهای کوتاه و بلند است.»  (وزن شعر فارسی- نوشته ی دکتر پرویز خانلری-1337-ص13)

ردیف:

 در اصطلاح ادبی کلمه یا کلماتی که عیناَ در پایان مصراع یا بیت های شعر تکرار می شود، «ردیف» می نامند.

شعری که ردیف دارد، «مردّف» خوانده می شود.

ردیف از ویژگی های شعر سنتی است که در پایان هر بیت تکرار می شود و این تکرار، برتأثیر موسیقیایی آن می افزاید و در انسجام شعر مؤثر است و مانند قافیه تداعی معانی را ممکن می سازد.

مثال 1: «گل عذاری ز گلستان جهان ما را بس  /  در چمن سایه آن سرو روان ما را بس »

مثال 2: «ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود  /  وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود»     

قافیه:

کلماتی که حرف یا حروف پایانی آن ها مشترک است و درپایان مصراع یا بیت ها می آیند، «کلمات قافیه» نامیده می شود، و به حروف مشترک پایانی «قافیه» می گویند.

در مثال 1 بالا: «جهان و روان»: کلمات قافیه  «ان»: حروف مشترک پایانی، قافیه نام دارد.

در مثال 2 بالا: «جانم و دلستانم»: کلمات قافیه  «انم»: حروف مشترک پایانی، قافیه نام دارد.

مصراع یا بیتی که مردّف نیست، آخرین واژه، کلمه قافیه است و اگر شعری مردّف بود، کلمه قافیه قبل از ردیف قرار می گیرد.

قافیه در تأثیربخشی و زیبایی شعر نقش بسزایی دارد و از مهمترین تأثیرات آن تکمیل وزن است؛ یعنی، آهنگ برخاسته از وزن را تکمیل می کند و در هر بیت مانند نشانه ای، پایان یک قسمت و شروع قسمت دیگر را نشان می دهد.

قافیه علاوه بر تأثیر موسیقیایی، به تنظیم فکر و احساس شاعر کمک می کند، به شعر استحکام می بخشد، مصراع ها و بیت ها را جدا می کند و با تداعی معانی، در آفرینش مفاهیم نو و تازه به شاعر کمک می کند.

نکته: در شعر سنتی قافیه اجباری و ردیف که پس از قافیه می آید، اختیاری است. قافیه در شعر نیمایی نظم مشخّصی ندارد.

اصطلاحات ادبی

مصرّع:

هر بیتی که دو مصرع آن قافیه داشته باشد «مصرّع» است. مثال:

«دانی که چیست دولت دیدار، یار دیدن  /  در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن»

نکته: مثنوی، همه ی ابیاتش مصرّع است.

مقفّا:

هر بیتی که تنها یک مصراع آن (مصراع زوج) قافیه دارد «مقفّا» خوانده می شود. مثال:

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم  /  گفتا که شبرو است او، از راه دیگر آید

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز  /  گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید

نکته: قطعه، معمولاَ همه ی ابیاتش مقفّا است.

همچنین مطالعه کنید اصطلاحات پزشکی

قالب:

شکلی که قافیه به شعر می بخشد «قالب» نام دارد.

تفاوت قالب ها، تفاوت در چگونگی قافیه ی آن هاست. زیرا قافیه می تواند تنها در پایان مصراع های فرد یا زوج یا در آخر هر دو مصراع یک بیت بیاید.

اگر نحوه ی تکرار قافیه در دو یا چند شعر یکسان باشد، تعداد ابیات، محتوا و وزن، نوع قالب را تعیین می کند.

نکته: شعر سنّتی قالب های متفاوتی دارد، امّا قالب شعر نیمایی از کوتاه و بلند شدن مصراع ها حاصل می شود.

تخلّص:

به احتمال زیاد با اصطلاح ادبی تخلص آشنایی دارید. شاعر معمولاَ در غزل نام شعری خود را در بیت آخر و گاه در بیت های ماقبل آخر می آورد، که به آن «تخلّص» می گویند. مثال:

«کشته غمزه ی تو شد حافظ ناشنیده پند  /  تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند»

(عوامل تأثیرگذار شعرعبارتند از: عاطفه، تخیّل ، زبان و وزن.)

عاطفه:

اساسی ترین عامل پیدایش شعر، عاطفه است.

حالاتی چون اندوه، شادی، امید، یأس، حیرت و تعجّب است که حادثه ها در ذهن شاعر ایجاد می کنند و او می کوشد که این حالت ها و تأثرات ناشی از رویدادها را آن چنان که خود احساس کرده است، به دیگران منتقل کند.

اصطلاحات تخصصی ادبی

تخیّل:

تصرف شاعر در طبیعت است که به آفرینش صور خیال (تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه) می انجامد.

زبان:

مجموعه ی واژگان و جمله هایی است که یک شاعر به کار می گیرد و

زبان شعر شاعران را از یکدیگر متمایز می سازد.

وزن:

اصلی ترین عامل پیدایش شعراست.

شاعر برای انتقال عاطفه ی خود به دیگران و متأثّر ساختن آن ها، از زبان کمک می گیرد، امّا زبان را به صورت معمول به کار نمی برد، بلکه واژه هایی را برمی گزیند که با قرار گرفتن در کنار هم آهنگی خاص را پدید می آورد، که این آهنگ خاص «وزن» نام دارد.

تا اینجا با رایج ترین اصطلاحات ادبی آشنا شدید. در ادامه با ما همراه باشید تا با اصطلاح ادبی واج و اصلاحات تخصصی تر ادبیات آشنا شوید.

واج:

کوچک ترین واحد آوایی زبان است که سبب تفاوت معنایی می شود.

در زبان فارسی 29 واج وجود دارد که آن ها را به دو گروه مصوّت ها و صامت ها تقسیم می کنند.

مصوّت:

شش مصوّت در زبان فارسی وجود دارد: مصوّت های کوتاه:«-َ ، -ِ ، -ُ »،مصوّت های بلند: « ا ، ی ، و».

صامت:

همه حروف الفبا به جز مصوّت ها، صامت هستند.

نکته: به هر یک از حروف یا حرکات زبان فارسی یک واج می گویند. بعضی از حروف مانند «ذ، ز، ض، ظ» همه برای نشان دادن یک واج به کار می روند و بعضی مانند حرف «و» در واژه ی خویش نماینده ی هیچ واجی نیست. مثل: «خواهش» که «خاهش» خوانده می شود.

همچنین مطالعه کنید اصطلاحات کامپیوتری

هجا:

مقدار آوایی که دهان با یک بار باز و بسته شدن آن را ادا می کند. هجا از واج پدید می آید. 

انواع هجا: هجاهای زبان فارسی از نظر امتداد به سه دسته تقسیم می شوند:

هجای کوتاه: (2 واج دارد)

صامت + مصوّت کوتاه؛ مانند: بَ، مِ، چو(چُ)، نه(نَ)، که(کِ)…

هجای بلند: (3 واج دارد)

دو گونه است:

الف- صامت + مصوّت کوتاه + صامت؛ مانند: گُل، سَر

ب- صامت + مصوّت بلند؛ مانند: پا، سی، مو

هجای کشیده: (3 واج یا بیش تر دارد)

دو گونه است:

الف- صامت + مصوّت کوتاه + دوصامت یا بیش تر؛ مانند: بُرد، لَعل، کِشت

ب- صامت+ مصوّت بلند + یک یا چند صامت؛ مانند: کار، آب، سیب

اصطلاح ادبی

عروض:

در اصطلاح ادبی علمی است که درباره ی وزن شعر سخن می گوید.

یا به عبارت دیگر «عروض علمی است که قواعد تعیین اوزان شعر (تقطیع) و طبقه بندی اوزان را از جنبه ی نظری و علمی به دست می دهد.»  (مقاله ی درباره ی طبقه بندی وزن های شعر فارسی- ص591- نوشته ی ابوالحسن نجفی)

همچنین مطالعه کنید مهم ترین اصطلاحات مدیریتی

واج آرایی: (نغمه ی حروف)

در اصطلاح ادبی تکرار یک واج (صامت یا مصوِت) است در کلمه های یک مصراع یا بیت؛ به گونه ای که آفریننده ی موسیقی درونی باشد و بر تأثیر شعر بیفزاید. مثال:

«جان بی جمال جانان میل جهان ندارد  /  هر کس که این ندارد حقّا که آن ندارد »  (حافظ)

 در این بیت : واج آرایی در صامت: « ج » و واج آرایی در مصوّت: « ا » وجود دارد.

نکته: واج آرایی در صامت ها محسوس تر از واج آرایی در مصوّت ها است.

نکته: اگر در زمینه ترجمه تخصصی ادبیات فعالیت می کنید، به کمک درک عمیق از اصطلاحات ادبی ترجمه ای روان تر و دقیق تری ارائه خواهید کرد و همچنین در ترجمه مقاله نیز موفق تر عمل خواهید کرد.

تتابع اضافات:

قدما تکرار مصوّت «-ِ» را تتابع اضافات می نامیدند و چنین می پنداشتند که مانع روشنی و رسایی سخن است در حالی که چنین نیست و این تکرار، گاه موسیقی بیت را بیش تر می کند و بر تأثیر آن می افزاید. مثال:

«خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیل  /  باز دارد پیاده را ز سبیل»   (سعدی)

سجع:

در لغت به معنی آواز کبوتر و یکنواختی کلام و در اصطلاح ادبی یک سانی دو واژه در واج یا واج های پایانی، وزن یا هر دوی آن هاست.

سجع زمانی پدید می آید که سجع ها در پایان دو جمله به کار روند و آهنگ دو جمله را به هم نزدیک سازند. درست مانند قافیه که در پایان مصراع ها یا بیت ها می آید. مثال:

«هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات.»   (سعدی)

همچنین مطالعه کنید اصطلاحات کاربردی رشته شیمی

انواع سجع:

سجع متوازی: هم واج های پایانی یکسانند و هم وزن. مثال:

«هنر چشمه ی زاینده است و دولت پاینده.»    (سعدی)

سجع مطرّف: فقط واج های پایانی یکسانند ولی وزن دو واژه یکسان نیست. مثال:

خبری که دانی دلی بیازارد، تو خاموش تا دیگری بیارد.

سجع متوازن: فقط دو واژه هم وزنند ولی واج های پایانی آن ها یکسان نیست. مثال:

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود.

نکته: ارزش موسیقیایی سجع متوازی از همه بیش تر و سجع متوازن از همه کمتر است. نکته: سجع بیش تر در پایان جمله های نثر به کار می رود. سجع در شعر، در پایان جمله نمی آید، بلکه هر جا وزن به شاعر امکان دهد از سجع استفاده می کند.

مسجّع:

شعر و نثری که در آن سجع به کار می رود، «مسجّع» نامیده می شود.

تضمین المُزدَوَج:

اگر سجع ها در یک جمله در کنار هم به کار رود، تضمین المزدوج نامیده می شود. مثال:

به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش  /  که این سخن، سحر از هاتفم به گوش آمد   (حافظ)

همچنین مطالعه کنید مهم ترین اصطلاحات عمران

موازنه:

در لغت به معنی توازن و همسنگی و در اصطلاح ادبی تقابل سجع های متوازن در دو یا چند جمله است که به هم آهنگی آن ها می انجامد. مثال:

«دل به امید روی او همدم جان نمی شود  /  جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند»   (حافظ)

ترصیع: در لغت به معنی جواهر نشان و تکرار در دو مصراع و در اصطلاح ادبی موازنه ای که همه ی  سجع های آن متوازی باشد، « ترصیع » نام دارد. مثال:

«برگ بی برگی بود ما را نوال /  مرگ بی مرگی بود ما را حلال»  (مولوی)

نکته: در بیت ها و جمله هایی که سجع های متوازی و متوازن مقابل هم قرار می گیرند، آرایه ی موازنه وجود دارد؛ زیرا ترصیع زمانی پدید می آید که همه ی سجع ها متوازی باشد.

نکته: ترصیع و موازنه از ابزارهای درونی شعر هستند؛ و در  شعر شاعرانی چون «مسعود سعد و سعدی» موازنه به فراوانی یافت می شود.

اصطلاح ادبی

جناس:

در لغت به معنی هم جنس بودن و در اصطلاح ادبی یکسانی و هم سانی دو یا چند واژه است در واج های سازنده با اختلاف در معنی. مثال:

«پیش رویت دگران صورت بر دیوارند  /  نه چنین صورت و معنی که تو داری، دارند»  (سعدی)

جناس تام: صورت:نقش / صورت: ظاهر

نکته: دو کلمه ی هم جنس، گاه جز معنی هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند و گاه علاوه بر معنی، در یک مصوّت یا صامت با هم متفاوتند.

ارزش جناس: به موسیقی و آهنگی است که در کلام خلق می کند و زیبایی جناس در گرو ارتباط آن با معنی است.

ارکان جناس: در اصطلاح ادبی به دو کلمه ی هم جنس با معنی متفاوت که در یک مصراع یا بیت به کار می رود،«ارکان جناس» گویند.

جناس هم در شعر و هم در نثر به کار می رود.

انواع جناس: جناس تام ، جناس ناقص 

همچنین مطالعه کنید اصطلاحات والیبال

اشتقاق:

در لغت به معنی شکافتن و نیمه ی چیزی را گرفتن و در اصطلاح ادبی هم ریشگی دو یا چند کلمه  است که سبب می شود واج های آن ها یکسان باشد. تکرار این واج های همانند، بر موسیقی درونی سخن می افزاید. مثال:

« زمشرقِ سرِ کوی، آفتاب طلعت تو  /  اگر طلوع کند طالعم همایون است»  (حافظ)

هم ریشگی طلعت، طلوع وطالع در «ط ، ل ، ع»

نکته: جناس های هم ریشه اشتقاق خواهند داشت.

تکرار و تصدیر:

در اصطلاح ادبی « تکرار» یک یا چند واژه در شعر، به گونه ای که بتواند بر موسیقی درونی بیفزاید و تأثیر سخن را بیش تر سازد. اگر واژه ای در آغاز و پایان بیتی تکرار شود، آن را« تصدیر»می نامند.

مثال 1:

«از در درآمدی و من از خود به در شدم  /  گویی کزین جهان به جهان دگر شدم»  (سعدی)

مثال 2:

«طَیران مرغ دیدی تو زپای بند شهوت  /  به درآی تا ببینی طیران آدمیّت»  (سعدی)

مراعات النظیر:

در اصطلاح ادبی آوردن واژه هایی از یک مجموعه است که با هم تناسب دارند.این تناسب می تواند از نظر جنس، نوع، مکان، همراهی و…. باشد.

مراعات النظیر سبب تداعی معانی است و موجب تکاپوی ذهن می شود. مراعات النظیر بیش تر از هر آرایه ی دیگری در شعر و نثر به کا رفته است. مثال:

«ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد  /  چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد»  (حافظ)

تلمیح:

در لغت به معنی به گوشه ی چشم نگریستن و در اصطلاح ادبی اشاره ای است به بخشی از دانسته های تاریخی، اساطیری و….

ارزش تلمیح به میزان تداعی ای بستگی دارد که از آن حاصل می شود. لازمه ی بهره مندی از تلمیح،آگاهی از دانسته ای است که شاعر یا نویسنده بدان اشاره می کند. مثال:

«جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او  /  آن نور روی موسی عمرانم آرزوست»   (مولوی)

نکته: تلمیحات گاه مراعات النظیر، نیز هستند.

تضمین:

در لغت به معنی تعهد و ضمانت است و در اصطلاح ادبی آوردن آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعری دیگر را در اثنای کلام «تضمین» می گویند.مثال:

«خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم  /  کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی»  (حافظ)

نکته: اگر شاعر یا نویسنده مثلی را که از پی از وی رواج داشته در اثنای سخن خود بیاورد، منطقی تر آن است که تضمین خوانده شود.

نکته: آوردن آیه ی قرآن یا حدیث در سخن، «اقتباس» یا «درج» خوانده می شود.