مفهوم استعاره در ادبیات چیست؟
استعاره در ادبیات چیست و به چه معناست؟
استعاره به معنی قرض گرفتن یک واژه از واژهای دیگر است. به عنوان مثال در عبارت « گریهی ابر بهاری » استعاره بهکاررفته است، که میتوان اینگونه از جمله برداشت کرد که ابر بهاری مانند انسان گریه میکند. درواقع در این جمله، واژه “گریه” به عاریت گرفته شده است.
چگونه میتوان یک استعاره را در یک متن یا شعر تشخیص داد؟
استعاره همانند تشبیه است با این تفاوت که فقط یکی از اجزای تشبیه در آن آورده میشود (مشبه یا مشبهبه). به این مثال توجه کنید: دخترک مثل گل آمد، در این جمله اگر بخواهیم استعاره استفاده کنیم، میگوییم: گل آمد؛ در واقع دخترک که مشبهبه است حذف میشود. یا در مثالی دیگر:
نه دست صبر که در آستین عقل بدم نه پای عقل که در دامن قرار کشم (سعدی)
در این بیت، عبارتهای « دست صبر »، « آستین عقل»، « پای عقل» و « دامن قرار» استعاره هستند. زیرا
دست، آستین، پا و دامن از از ویژگیها و لوازم انسان (مشبهبه حذف شده) هستند که به ترتیب به واژگان
صبر، عقل و قرار که همگی مشبه هستند، نسبت داده شدهاند.
استعاره در ادبیات چه اهمیتی دارد؟
مثال: مروارید در دهانش درخشان است.
استعاره به چند نوع تقسیم میشود؟
مثال استعاره مکنیه:
شمس و قمرم آمد، سمع و صبرم آمد وان سيم برم آمد، وان کانِ زرم آمد (مولوی)
مثال استعاره مصرحه:
خدیو جم چو بزرگ است ازین جهت گردون چنین عذاب دهد با غم بزرگِ ترش (اخوان ثالث)
هدف از نوشتن استعاره در ادبیات چیست؟
به عنوان مثال:
نرگس مست نوازش کن مردمدارش خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد (حافظ)
آیا تشخص نوع استعاره فرمول خاصی دارد؟
مثال: ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟ منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟ (حافظ)
در این مقاله قصد داریم به سوالات مطرح شده پیرامون استعاره پاسخهای جامع و مفصلی ارائه دهیم.
استعاره چیست
ادبیات فارسی سرشار از آرایههای ادبی است که برای زیباسازی و درک عمیقتر متن یا شعر میتوان از این آرایهها بهره برد. یکی از رایج ترین این آرایه ها استعاره است. استعاره در ادبیات به معنای لغوی یعنی “به عاریت و قرض گرفتن واژه ای از واژه ای دیگر، اما در اصطلاح درواقع همان تشبیه است با این تفاوت که یکی از ارکان و اجزای آن حذف شده است.
همچنین مطالعه کنید صامت و مصوت چیست؟
تشخیص استعاره در متن یا شعر
همانطور که می دانید تشبیه از 2 رکن اصلی مشبه و مشبهبه تشکیل شده است که حتما باید این 2 جزء در متن عنوان شود، درغیر این صورت یک تشبیه کامل نمیشود. درحالیکه استعاره اینگونه نیست و فقط یکی از اجزای مشبه یا مشبهبه را دربرمی گیرد. به عبارت اصلی، در استعاره تنها و تنها یکی از 2 رکن اصلی تشبیه میآید. با این اوصاف بدون شک باید خاطر نشان کرد که استعاره در ادبیات زیبایی و رسایی بیشتری نسبت به تشبیه دارد به طوریکه به برانگیختن احساسات و عواطف مخاطب میانجامد.
پیش ازآنکه به موضوع استعاره و اهمیت آن بپردازیم، لازم دانستیم که مشبه و مشبهبه را به اختصار توضیح دهیم. به شخص یا چیزی که به شخص یا چیز دیگر مانندش کنیم مشبه و به شخص یا چیزی که مشبه، به آن مانند شده است، مشبهبه می گویند.
اهمیت استعاره در ادبیات
درادبیات استعاره شکلی از گفتار است که در حقیقت یک شی یا عملی را به گونه ای توصیف می کند که به معنای واقعی کلمه درست نیست، اما به توضیح، مقایسه و فهم آن شی یا عمل کمک می کند. به عبارت دیگر نویسنده دوچیز نامرتبط را که درواقع یکسان نیستند، به هم مرتبط میکند و مخاطب پی می برد که این یک مقایسه است.
اهمیت استعاره در ادبیات به گونه ای است که نویسندهها از آن برای خلق آثار زیبا و تاکید بر آنچه که میخواهند بیان کنند، استفاده می کنند. به عنوان مثال اگر می گویید کسی “دریایی از دانش” را دارد، از استعارهای برای بیان اینکه فرد مورد نظر چقدر باهوش و داناست بهره بردهاید.
“دانش” و “دریا” به معنای واقعی کلمه به هم مرتبط نیستند، اما به دلیل اینکه هردوی آنها واژگان گستردهای هستند که اندازهگیری آنها دشوار و سخت است؛ می توان به صورت مجازی به هم ربط داد. درواقع با کنار هم قراردادن این دو واژه می توانید به برجسته و خاص بودن میزان اطلاعات و سواد یک فرد اشاره کنید.
در مثالی دیگر، شیری در میدان مبارزه دشمنان اسلام را درهم میکوبید. شیر استعاره از مبارز و جنگجوی شجاع و دلیر است. یا در جمله خورشید بالهایش را گشود، دو کلمه خورشید و بال در واقعیت ربطی به هم ندارند، اما در اینجا خورشید را به پرندهای تشبیه کرده که بال دارد (خورشید مثل پرندهای بالهایش را گشود).
بهطور معمول در ادبیات فارسی برای استعارهها از کلمات و واژگان خاصی استفاده می کنند. مثلا در اشعار و متون فارسی واژگانی نظیر نرگس، آهو، بادام و چراغ استعاره از چشم است و لب معشوق را به کلماتی مانند عناب، شکر و لعل نسبت می دهند.
به بیت زیر از «حافظ» توجه کنید:
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فرغ سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
دراین بیت سرو استعاره از قد معشوق و محبوب است.
انواع استعاره
همانطور که گفته شد استعاره مبتنی بر تشبیه است و زمانی به کار می رود که یکی از اجزای تشبیه (مشبه یا مشبهبه) حذف شود و دیگری باقی بماند. براین اساس، استعاره به دو نوع استعاره مُصرحه و مکنیه تقسیم میگردد.
همچنین مطالعه کنید قالب های شعر فارسی
استعاره مصرحه
در استعاره مصرحه که استعاره آشکار هم نامیده می شود، مشبه حذف شده است و فقط مشبهبه باقی مانده است. البته باید اشاره کرد که استعاره مصرحه خود به چندین نوع تقسیمبندی میشود (شامل: استعاره مصرحه مطلقه، مجرده، مرشحه و غیره میباشد) که در محتوای انواع استعاره مصرحه به جزئیات پرداخته میشود. درواقع مقصود از این نوع استعاره، تاکید و اغراق است. به چند مثال برای درک بهتر این نوع استعاره در ادبیات اشاره خواهیم کرد.
بدانگه که خورشید برگشت زود پدید آمد آن چادر لاژورد (فردوسی)
در این بیت از “حکیم ابوالقاسم فردوسی”، “چادر لاژورد” استعاره از شب است.
بتی دارم، که گرد گل ز سنبل سایهبان دارد بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد (حافظ)
در این بیت از “لسان الغیب” فقط سه مشبهبه موجود است و بقیه اجزاء و ارکان حذف شده است. بنابراین سه واژه بت، گل و سنبل به ترتیب استعاره از معشوق، چهره محبوب و موی یار محسوب می شود.
همچنین در این بیت از “وحشی بافقی” آتش به عشق نسبت داده شده است.
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟ سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟
در بیت زیر از “سعدی”، لؤلؤ استعاره از سخنان گوهربار و ارزشمند است. درواقع سخنان ارزشمند مشبه است که حذف شده است و لؤلؤ مشبهبه که در جله باقی مانده است.
صدفوار گوهرشناسان راز دهان جزء به لؤلؤ نکردند باز (سعدی)
همچنین مطالعه کنید دوره زبان انگلیسی
استعاره مکنیه
در استعاره مکنیه که با نام های پوشیده یا پنهان هم شناخته می شود، تنها مشبه ذکر میشود و مشبهبه حذف میگردد. به عبارت دیگر در این نوع استعاره در ادبیات تنها مشبه و صفت و ویژگی مشترک با مشبهبه (وجه شبه) باقی می ماند. به عنوان مثال: مرگ چنگال خود را به خون فلانی رنگین کرد. این جمله نمونهای از استعاره پنهان یا مکنیه است که مرگ به گرگی تشبیه شده که چنگال دارد؛ به عبارت دیگر یکی از ویژگیهای بارز گرگ است که به مرگ نسبت داده شده است. یا اصطلاح دست روزگار، که در اینجا روزگار به انسانی نسبت داده شده که دست دارد.
علماء جمله هرزه میلافند دین بر پایه هرکسی میبافند (سنایی)
در این بیت از “سنایی”، دین استعاره از دیباست و بافتن از صفت و ویژگیهای مشبهبه یعنی دیبا درنظر گرفته می شود.
بخند اجل، چون تو خنجر برآری بجنبد جهان، چون تو لشکر برانی (فرخی)
در این بیت از “فرخی” اجل استعاره مکنیه است.
در نابستهی احسان گشادهست به هرکس آنچه میبایست دادهست (وحشی بافقی)
در این بیت هم از استعاره مکنیه استفاده شده، به این صورت که “احسان” مشبه است که به خانه (مشبهبه) که حذف شده، تشبیه شده است و “در” که یکی از ویژگیهای خانه است، بیان شده است.
همچنین باید در این نوع از استعاره دو نکته را مدنظر قرار داد:
1- اگر وجه شبه (صفت مشترک با مشبهبه) و مشبه یک ترکیب و عبارت اضافی بسازند، به آن اضافه استعاری می گویند. درواقع به عبارت سادهتر استعاره را به صورت مضاف و مضافالیه مینویسند. به عنوان مثال عبارت “بال اندیشه” یک اضافه استعاری است. چون در واقعیت اندیشه دارای بال نیست و در خیال مانند یک پرنده درنظر گرفته شده که به آن بال نسبت داده شده است.
در این بیت از “حافظ” عبارتهای “رخ اندیشه” و “زلف سخن” هر دو اضافه استعاری محسوب میشوند.
کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
همچنین در بیت زیر از “ابوسعید ابوالخیر”، « روح » به بدنی تشبیه شده که «رگ » دارد و «رگ » را که یکی از ویژگیهای مشبهبه است به « روح » اضافه کرده است.
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطرهی خون چکید و نامش دل شد (ابوسعید ابوالخیر)
در بیت زیر
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد (حافظ)
استعاره مکنیه از نوع اضافه استعاری بهکار رفته که در آن مشبه «حقیقت» و وجهشبه «آستانه و درگاه خانه » است.
2-از طرف دیگر اگر مشبهبه در این نوع از استعاره در ادبیات، انسان یا حالات و رفتار انسانی باشد به آن تشخیص اطلاق می گردد. مثلا در جمله برگهای سبز درخت در وزش نسیم به رقص درمیآیند، از آرایه تشخیص استفاده شده است. به این دلیل که رقصیدن که یک رفتار و حالت انسانی ست به برگهای درخت نسبت داده شده است. یا در مصرع ” ابر می گرید و می خندد از آن گریه چمن” 2 تشخیص به کار رفته است . گریه به ابر و خنده به چمن .
به بیت زیر از “مولوی “توجه بفرمایید:
باغ سلام میکند، سرو قیام میکند سبزه پیاده میرود، غنچه سواره میرسد (مولوی)
در این بیت معروف، برای واژههای باغ، سرو، سبزه و غنچه چهارمرتبه از آرایه تشخیص استفاده شده است. بهطور کلی انسان مشبهبه است که حذف شده و سلام کردن، قیام کردن، پیاده رفتن و سوار شدن از ویژگیها و لوازم انسان است.
ای بخارا، شاد باش و دیرزی میرزی تو شادمان آید همی (رودکی)
همچنین مطالعه کنید اصطلاحات ادبیات
از آنجایی که شادی و دیر زیستن(عمر طولانی) که از ویژگیها و صفات انسانی درنظر گرفته می شود به بخارا نسبت داده شده است، پس در این بیت استعاره مکنیه از نوع تشخیص استفده شده است.
اهداف استعاره در نوشتن
در ساده ترین حالت، استعاره در ادبیات برای مقایسه مستقیم بین دو چیز مختلف استفاده می شود تا کیفیت مطلوب و خاصی را به اولی نسبت دهد، اما جدای از مقایسه؛ استعاره ها برای اینکه یک نوشته ادبی را تقویت کنند دو هدف واضح و روشن دارند.
1-کشیدن یک تصویر ذهنی در خواننده
گاهی اوقات آنچه خواننده نیاز دارد که متوجه شود را نمی توان در چند جمله بیان کرد. در این موقعیت نویسنده باید فقط منظور خود را به خواننده نشان دهد. در چنین مواردی استعاره بهترین کاربرد و عملکرد را دارد. به عنوان مثال برای بیان رفتار خسته کننده و دمدمی یک شخص که به راحتی خلق و خویش عوض می شود، می توانید رفتارش را به چراغهای یک اتاق نسبت داد که به راحتی خاموش و روشن می شود. در مثالی دیگر برای بیان طلوع خورشید از استعارهای مانند خورشید شکفت؛ میتوان استفاده کرد. در واقع در این جمله خورشید به گل تشبیه شده است و شکفتن از ویژگی های گل است که به خورشید نسبت داده شده است .
2- تزریق و تلقین مقداری عدم قطعیت در یک موقعیت در ذهن خواننده
به همان اندازه که استعاره می تواند به واضح کردن یک فکر یا صحنه بیانجامد، می تواند به جنبه رازآلود بودن آن کمک کند. به عنوان مثال، اگر قصد این را دارید که در مورد یک مکان، اتفاق ناخوشایند و دلهرهآوری وجود داشته باشد؛ می توانید دست به دامن استعاره شوید. مثلا: جنگل در شب زیبا بود، درختان برش های چاقوخورده سیاهی بودند و ماه استخوانی بود که در آسمان برافراشته بود. به این ترتیب میتوانید استعاره در ادبیات را به چنین زیبایی و سادگی خلق کنید.
فرمولهای تشخیص نوع استعاره
درادبیات چندین راه و فرمول برای اینکه تشخیص دهیم استعاره مورد استفاده از نوع مصرحه است یا مکنیه، وجود دارد. درواقع فرمول تشخیص استعاره مصرحه عبارت است از:
1-پیداکردن منظور و مقصود واقعی نویسنده یا شاعر
2- یافتن اسم خیالی موردنظر
3- برای جمله یا عبارت موردنظر تشبیه بسازیم، که دراین صورت اگر جواب در آخر جمله مثبت باشد؛ استعاره مصرحه است و اگر منفی باشد استعاره از نوع مصرحه نیست. به مثال زیر توجه بفرمایید:
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من هیچکس مینپسندم که به جای تو بود (سعدی)
در این بیت از”سعدی”، فرمولهای یافتن استعاره مکنیه را می توان اینگونه در نظر گرفت:
منظور واقعی شاعر: یار و محبوب. اسم خیالی مورد نظر: سرو روان. ساختن تشبیه: یار مانند سرو روان است. به این ترتیب جواب جملهی تشبیهی ما مثبت شد، پس استعاره از نوع مصرحه است.
یا در بیت زیر از “شهریار”، مقصود شاعر: معشوق او، اسم خیالی آن: ستاره تابان و تشبیهی که از آن میتوان ساخت بدین صورت است: معشوق من مانند ستاره تابان است. باز هم جواب تشبیه مثبت شد پس استعاره مصرحه بهکار رفته است.
باز امشب اي ستاره تابان نيامدي باز اي سپيده شب هجران نيامد (شهریار)
علاوه براین در بیت زیر:
اي آفتاب خوبان مي جوشد اندرونم يك ساعتم بگنجان در سايه ي عنايت (حافظ)
« آفتاب خوبان » استعارهای براي معشوق محسوب میشود. (میتوان فرمولهای ذکرشده را برای این بیت بهکار برد تا به استعاره مصرحه بودن آن پی برد).
از طرف دیگر فرمول تشخیص استعاره مکنیه به این شرح است:
1-حرف ندا یا منادای غیرانسان
2- اضافه استعاری
3- نسبت دادن دو اسم که به هم ربطی ندارند.
مثال برای منادای غیرانسان:
ای ابر بهمنی نه به چشم من اندری تن ز تن ز مانَکی و بیاسای و کم گِری (فرخی)
در بیت بالا، “ابر بهمنی” مشبه، مشبهبه : انسانی که بسیار گریه می کند و وجه شبه آن باریدن ابر و گریه انسان است. در عبارت “ای ابر بهمنی”، « ای» جزء حروف مناداست که برای تشخیص استعاره مکنیه بهکار میرود.
در این بیت زیر از “ملکالشعرای بهار”، « کوه» هم با حرف منادای « ای» مورد خطاب واقع شده است پس استعاره از نوع مکنیه است.
نی نی، تو نه مشت روزگاری ای کوه! نیم ز گفته خرسند (ملکالشعرای بهار)
همچنین در این مصرع از “خاقانی” «ای صبح دم، ببین به کجا می فرستمت؟» هم استعاره، از نوع مکنیه است.
مثال برای اضافه استعاری:
فرمول اضافه استعاری را باید اینگونه به یاد داشت: “مثل چه چیزی؟”. مثلا: به صحرا شدم عشق باریده بود. باید از خود پرسید عشق مثل چه چیزی ست؟ عشق مثل باران است. به عبارت دیگر عشق به بارانی تشبیه شده که میبارد.
در بیت زیر از “محمدعلی معلم”، « شب» به اتاقی تشبیه شده که روزنه یا پنجره دارد. پس میتوان گفت شب مانند چه چیزی ست؟ مثل روزنه یا پنجره.
مردی صفای صحبت آیینه دیده از روزن شب شوکت دیرینه دیده (محمدعلی معلم)
برای مثال، بیت زیر را در نظر بگیرید:
تا به جایی رسی که می نرسد پای اوهام و پایه افکار (احمد هاتف اصفهانی)
در بیت بالا، «پای اوهام» و «پایه افکار»، هر دو از نوع استعاره مکنیه هستند که به صورت اضافه استعاری ذکر شدهاند.
مثال برای دو اسم بیربط:
در مصرع « مگر بخت رخشنده بیدار نیست (فردوسی) »؛ بخت را به انسانی تشبیه کرده که بیدار است، اما درواقع بخت و بیدار دو اسمی هستند که به هم ربطی ندارند. هچنین در عبارتهای زیر میتوان دو اسم بیربط را مشاهده کرد که با درکنارهم قرار گرفتن، یک استعاره زیبا و بامفهوم ساختهاند:
جوشش عشق: عشق مانند آبی است که میجوشد. پرواز خیال: خیال همانند پرندهای است که در حال پرواز کردن است. دامن خاک: خاک مثل انسانیست که دامن دارد.
سخن آخر
یادگیری و نحوه استفاده صحیح از آرایههای ادبی بخصوص استعاره در ادبیات برای نوشتن یک اثر خوب و بینقص ضروری است. بهطور حتم، استعداد و خلاقیت یک شاعر یا نویسنده در خلق تصاویر و مفاهیم زیبا و ژرف از استعاره که بتواند احساسات خواننده را برانگیزد، بیتاثیر نخواهد بود.
عبارت کلیدی: استعاره در ادبیات
7 دیدگاه